- اثربخشی تبلیغات
ارزیابی اثربخشی تبلیغات مشخص میکند، تبلیغی که ما بودجه جهت آن صرف کردهایم تا چه حد ما را به اهدافی که تعیین کرده بودیم رسانده است. آیا برنامه تبلیغاتی توانسته است اهداف ارتباطی را تحقق بخشد آیا به نتایجی که میخواستیم رسیدهایم؟ آیا تبلیغات در جهت هدف حرکت کرده است؟ برنامه تبلیغاتی باید مرتب آثار ارتباطی و نتایج فروش تبلیغات انجام شده را مورد ارزیابی قرار دهد و ببیند آیا اساساٌ تبلیغ توانسته است با مخاطب ارتباط برقرار کند یا خیر. ارزیابی اثربخشی تبلیغات، همانند یک بازخور عمل میکند که به ما گوشزد میکند تبلیغات ما دارای چه ضعفها و قوتهایی است و ما با استفاده از این روش بازخور، به نارساییهای تبلیغ خود پی میبریم (جونز[۱]، ۱۹۸۶).
پورکریمی (۱۳۸۱) بیان میدارد، تبلیغی اثربخش است که بتواند توجه مخاطب را جلب کرده، تاثیری خاطرهانگیز داشته باشد،کنش خرید مخاطبان را تحریک نموده و دریافت حسی مخاطبان را بیدار نماید.
کاتلر، ارزیابی میزان تأثیرگذاری تبلیغات را در دو دسته اندازهگیری آثار ارتباطی و اندازهگیری نتایج فروش تبلیغات قرار داده است. در متون ارتباطات تبلیغاتی، تبلیغات، ورودی یا محرک محسوب شده است (حمیدی زاده و همکاران، ۱۳۹۰). میتوان ورودیها و خروجیهای تبلیغات را به راحتی اندازهگیری کرد، اما اندازهگیری فرآیندها، یعنی آنچه که در ذهن مشتریان اتفاق میافتد، بسیار مشکل و همراه با خطاهای فراوان است.
تبلیغات، یک ورودی کلیدی برای سیستم بازاریابی است .تبلیغات در حقیقت نیرویی است که سازمانها در کنار نیروهای دیگر از قبیل قیمت[۲]، ارتقای فروش[۳]، توزیع[۴] و یا کیفیت محصول به منظور ترغیب مشتریان برای خرید کالاها و خدمتشان از آن استفاده میکنند (حمیدی زاده و همکاران، ۱۳۹۰).
خروجی، تغییر رفتاری یک مصرفکننده و یا تغییر بازار مطلوب یک تبلیغکننده است. برای مثال، خرید آزمایشی مصرفکننده از یک نام تجاری و یا مقدار فروش یک شرکت، از خروجیهای تبلیغ محسوب میشوند. تعداد زیادی از شاخصها برای ارزیابی رفتاری تبلیغ وجود دارند. این شاخصها را میتوان در چهار گروه طبقهبندی کرد: انتخاب نام تجاری، شدت خرید، خروجیهای بازار و متغیرهای حسابداری بنگاه. انتخاب نام تجاری و شدت خرید، نسبتا متغیرهای مجزایی (قابل تشخیص از لحاظ اثر تبلیغ) هستند (تلیس جرارد[۵]، ۲۰۰۴).
فرآیند، پاسخهای ذهنیای هستند که در مشتریان در مورد یک تبلیغ بروز میکنند. مثالهایی از فرآیندها آگاهی، ترغیب و قصد خرید هستند .میتوان فرآیندها را به سه گروه شناختی[۶]، عاطفی[۷] و رفتاری[۸](کرداری) طبقهبندی کرد. متغیرهای شناختی به متغیرهای فکری برمیگردد و شامل متغیرهایی از قبیل توجه یا آگاهی هستند. یادآوری و تشخیص، معمولترین شاخصهای مورد استفاده در توجه و آگاهی میباشند. متغیر احساسی به هیجانات مربوط است. طیف وسیعی از متغیرهای هیجانی، از منفی تا مثبت و از شخصی تا غیر شخصی وجود دارد. پرکاربردترین شاخصها برای آنها، شامل دوست داشتن، نگرش، رنجش، گرمی و ترس است. محققان گاهی به دقت متغیر احساسی را مورد بررسی قرار میدهند و گاهی نیز این متغیر را جزئی از متغیرهای شناختی و کرداری یا رفتاری به حساب میآورند (حمیدی زاده و همکاران، ۱۳۹۰). متغیر رفتاری به متغیرهایی برمیگردد که نزدیک به رفتار هستند مانند ترغیب و قصد خرید. گاهی نیز متغیر کرداری یا رفتاری شامل رفتار (خروجی ) میشود (کلارک[۹]، ۱۹۹۴).
بازاریاب ممکن است با توجه به مرحله عمر محصول یا موقعیت برندش، مرحله مناسبی را انتخاب نماید و از آن برای تعریف اهداف تبلیغاتش و در نهایت ارزیابی اثربخشی آن استفاده کند. بعضی از محققان معتقدند شاخصهای ارزیابی اثربخشی تبلیغات متنوع هستند که در تحقیقات قبلی عمدتاٌ از شاخصهای نگرش نسبت به تبلیغ ، نگرش نسبت به برند و قصد خرید، قصد انتقال پیام، به یاد آوردن تبلیغ و شناسایی برند استفاده شده است (کلر و همکاران[۱۰]، ۲۰۱۱؛ برون و همکاران[۱۱]، ۲۰۱۰).
انقلاب انفورماتیک، شاخصه اساسی زندگی بشر در آغاز هزاره سوم است و این دگرگونی حوزههای مختلف را تحت تأثیر خود قرار داده است. تجارت نیز به صورت گستردهای زیر سیطره موجهای این انقلاب واقع شده و نیاز به بازتعریف ارکان اصلی آن شدت یافته است. بازار، مبادله، خریدار، فروشنده، بازاریابی و… همگی ملزم به دستکاری در تعریف سنتی خود شدهاند تا با واقعیتهای جدید همخوانی و همگامی داشته باشند. در همین دوران، تبدیل صحنه نمایش این انقلاب، از رویکردهای غیر برخط به برخط، خود ضرورت دیگری بر دوباره شناسی عناصر و شاخصها در همه عرصهها، خاصه بخش تجارت است. اینترنت به عنوان مظهر تبادلات رودررو، بستری برای تسریع مبادله وکاتالیزوری برای معرفی محصول، قیمتگذاری رقابتی آن و توزیع الکترونیکی و بی واسطه به وجود آورده است (باقری کنی و همکاران، ۱۳۸۳).
ظهور اینترنت یکی از بزرگترین تغییرات تکنولوژیکی در تاریخ جهان میباشد، این ظهور تاثیر عمیقی بر زندگی روزمره افراد در سراسر جهان داشته است (بیویلیان و تیگر، ۲۰۱۳). آمارهای اخیر نشان داده است که بیش از ۴/۲ بیلیون نفر، در حدود یک سوم جمعیت جهان از اینترنت استفاده می کنند (آمار اینترنت جهان، ۲۰۱۳). دسترسی به اینترنت زندگی افراد را آسانتر نموده است، زیرا تقریبا همه چیز، بدون توجه به زمان و مکانی خاص به صورت بر خط، قابل دستیابی میباشند. از آنجایی که اینترنت کاربران زیادی را جذب نموده است، شرکتها و بازاریابان تمایل دارند تا از این طریق محصولات و خدمات خود را تبلیغ نمایند(بیویلیان و تیگر، ۲۰۱۳).
اینترنت، تعامل میان شرکتها و مصرف کنندگانشان را تغییر داده است. وب، این امکان را برای شرکتها فراهم ساخته تا تجربیات ادراکی را برتر از تبلیغات چاپی و تلویزیونی به مشتریان ارائه کند. اینترنت پنج ویژگی دارد که تجریبات مشتری را تغییر میدهد. این ویژگیها عبارتند از تعامل، کنترل مصرفکننده، شخصیسازی، ظرفیت اطلاعات و تجارت الکترونیک (رولی[۱۲]، ۲۰۰۴).
یکی از ویژگیهای اینترنت، تعاملی بودن آن میباشد. یکی از نقاط قوت محیط دیجیتال این است که برخلاف ابزارهای سنتی که ارتباط یک طرفه ایجاد میکنند، امکان ایجاد ارتباط دو طرفه به روش مناسب و کم هزینه را فراهم میکند (مریساوو[۱۳]، ۲۰۰۸). به عقیده محققان، این سطح بالای تعامل در محیط آنلاین یکی از مهمترین دلایلی است که سبب میشود مصرفکنندگان تبلیغات اینترنتی را بر تبلیغات سنتی ترجیح دهند. وب، یک رسانه فرامتنی است که گرافیک، انیمیشن، ویدیو، صدا یا هر ترکیب دیگری را دربردارد. مصرفکنندگان در تبلیغات سنتی منفعل هستند، اما در محیط اینترنتی فعال هستند(جوینز و همکاران[۱۴]، ۲۰۰۳).
کنترل مصرفکنندگان است که پویایی قدرت میان مصرفکننده و شرکت را تغییر دهد. شرکت باید بداند که مصرفکننده چطور در مورد برندشان صحبت میکند و از آن اطلاعات برای پیدا کردن راههایی جهت درگیر کردن مصرفکنندگان در یک گفتگو دو طرفه معنادار استفاده کنند، تا اینکه بخواهند پیامها را به صورت یک طرفه به آنها برسانند. پتانسیل فوقالعاده اینترنت، سبب شده است تا بازاریابان دیگر نتوانند جلوی حرف زدن مردم یا گسترش پیامها را بگیرند؛ بلکه فقط میتوانند تلاش کنند آنها را درک نمایند، بپذیرند و با آن تطبیق پیدا کنند (کلر، ۲۰۰۳). مک میلان و همکاران[۱۵](۲۰۰۲) بیان میدارند بازاریابانی که قصد دارند ارتباطات بازاریابی مؤثری را برای محیط آنلاین توسعه دهند، باید زمانبندی و محتوای ارتباطی را با مصرفکنندگانی که قصد درگیرکردنشان را در وب دارند تسهیم کنند یا به عبارتی باید پیام مناسب را در زمان مناسب و محیط مناسب برای مصرفکنندگان ارسال نمایند.
[۱]. Jones
[۲]. Price
[۳]. Promotion
[۴]. Distribution
[۵]. Tellis Gerared
[۶]. Cognitive
[۷]. Emotional
[۸]. Behavioral
[۹]. Clark
[۱۰]. Keller, et al.
[۱۱]. Brown, et al.
[۱۲]. Rowley
[۱۳]. Merisavo
[۱۴]. Joines, et al.
[۱۵]. Mcmillan, et al.