مقدمه
دانش ضمنی از کارخانه های فعال استفاده می کند تا دانش مهم در فعالیتهای عملیاتی که منجر به بهبود بهرهوری، ایجاد ارزش افزوده و عملکرد مالی بهتر میشود را به کار برد. استفاده از این دانش نقش مهمی میتواند در موفقیت بازاریابی داشته باشد.
درک عمیق تر که نتیجه ی داشتن دانش ضمنی است، منبع مهم شرکت است. به عنوان مثال، یک عامل کلیدی در یادگیری سازمانی است توسعه نوآوری و استقرار بلند مدت مزایای رقابتی اگرچه همهی محیطهای سازمانی نظر مساعدی نسبت به انتقال آن در مرزهای ساختاری و کاربردی ندارند مبادله دانش ضمنی مکررا، تعاملات بین افراد درگیر را نیاز دارد. مکانیزم های سازمانی که انتقال دانش ضمنی، تیم های متقابل کارکردی را تشویق می کنند، شامل تیم های متقابل عملیاتی هنجارهای مشترک و جلسات عملکرد متقابل به طور منظم برنامه ریزی شده است. محققان به نیاز توسعه بهتر جریان ارتباط بین فروش و مناطق عملیاتی مختلف تأکید دارند (Nonaka, Toyama, 2000).
۲-۱- بخش اول: موفقیت بازاریابی
۲-۱-۱- بازاریابی
امروزه عده زیادی از مردم بازاریابی را به اشتباه با واژه فروش و تبلیغات و ویزیتوری مترادف می دانند. و البته این امر جای تعجب و شگفتی ندارد، زیرا اکثر مردم همه روزه شاهد موج سهمگین تبلیغات از رسانهها مانند رادیو، تلویزیون، روزنامه، مجله و سایر وسایل و ابزار تبلیغات می باشند. یا هر از چند گاه با ویزیتورهای بیمه مواجه می شوند که با شمردن و ذکر منافع بیمه سعی در متقاعد کردن آنها برای خرید خدمات بیمه مورد نظر دارند. گویا همواره کسی در صدد فروش کالا یا خدماتی به ماست و گویا چنانکه از مرگ هیچ گریزی نیست، از فروش و تبلیغات هم گریزی نیست. اما باید گفت تبلیغات و فروش فقط بخشی از فرآیند بزرگ و پیچیده بازاریابی است. تشخیص نیاز و خواسته مصرف کننده، طراحی مطلوب کالا یا خدمات، قیمت گذاری مناسب و بسیاری از فعالیتهای ریز و حساس دیگر همگی مراحلی هستند که اگر به نحو مطلوب صورت پذیرند نوبت به تبلیغات پیشبرد و فروش میرسد. اگر تمامی مراحل ذکر شده در فرآیند بازاریابی به نحو یکپارچه و اثر بخش انجام شوند می توان انتظار داشت کالا و خدمات به نحوی شایسته به فروش برسد.
فیلیپ کاتلر وگری آرمسترانگ بازاریابی را اینگونه تعریف می کنند:
“بازاریابی یک فرآیند اجتماعی و مدیریتی است که بوسیله آن افراد و گروه ها از طریق ایجاد و مبادله کالا و ارزش به امر تامین نیاز و خواسته خود اقدام می کنند” (کاتلر، ۲۰۰۵).
بازاریابی شامل سه اصل اساسی و مهم است که به شرح ذیل می باشد:
- ایجاد ارزش برای مشتری
- ایجاد مزیت رقابتی
- تمرکز بر خواسته ها و نیازهای مشتریان
وظیفه بازاریابی ایجاد ارزشی بیش از رقبا برای مشتریان است. معادله ارزش برای مشتریان در زیر نشان داده شده است که جهت روشن تر شدن موضوع مفید می باشد. چنان که در معادله مشخص شده است ارزش برای مشتری با بهبود کیفیت کالا یا خدمت رابطه مستقیم دارد یعنی با افزایش بهبود کیفیت ارزش برای مشتری افزایش و با کاهش کیفیت سطح ارزش برای مشتری کاهش می یابد. برعکس ارزش با قیمت رابطه معکوس دارد و با کاهش قیمت سطح ارزش برای مشتری افزایش می یابد.
دومین اصل از اصول بازاریابی ایجاد مزیت رقابتی است. مزیت رقابتی عبارت است از “میزان جذابیت پیشنهادهای شرکت در مقایسه با رقبا از نظر مشتریان”. این مزیت می تواند در هر یک از عناصر آمیخته بازاریابی شرکت شامل : محصول، قیمت، تبلیغات و پیشبرد و توزیع وجود داشته باشد.
از جمله مهمترین راهبردهایی که می تواند مورد استفاده شرکتها به منظور نفوذ در بازارهای جدید اتخاذ شود، عرضه یک محصول با کیفیت برتر و قیمت ارزانتر است. مزیت قیمت کمتر توجه فوری مشتری را به خود جلب می کند و آنهایی که محصول را خریداری می کنند تحت تأثیر آن قرار خواهند گرفت.
سومین اصل بازاریابی به تمرکز بر نیازها و خواسته های مشتریان اشاره دارد. لذا شرکت باید بدنبال کسب اطلاعات بیشتر در مورد نیازها و خواسته های واقعی مشتریان باشد و بدین منظور باید منابع و فعالیتهای شرکت را در این راستا بسیج نماید و محصول مناسبی را جهت برآوردن آن نیازها و خواسته ها عرضه نماید (متقی، ۱۳۸۳).
لینک بالا اشتباه است
:: بازدید از این مطلب : 436
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0