۳-۴-۲-۲ تجارب جانشینی یا نیابتی
تجربههای جانشینی عبارتاند از مشاهده دیگران و گفتن این جمله به خویش که من هم میتوانم این کار را انجام دهم. دیدن افرادی که موفقیتآمیز عمل میکنند، احساس کارایی شخص را تقویت میکند، مخصوصاً اگر افرادی که آنها را مشاهده میکنیم از نظر تواناییها مشابه خودمان بدانیم. در واقع میگوییم:” اگر آنها میتوانند آن کار را انجام دهند، پس ما هم میتوانیم” در مقابل دیدن افرادی که شکست میخورند، میتواند کارایی شخصی ما را کم کند، بنابراین این الگوهای موثر تأثیر مهمی بر احساسهای کفایت و شایستگی ما دارند. این الگوها همچنین برای برخورد با موقعیتهای دشوار، راهبردها و روشهای مناسبی را به ما نشان میدهند (شارف، ترجمه فیروزبخت، ۱۳۸۱).
عواملی که میتواند الگو گیری را تحت تأثیر قرار دهند چه چیزهائی هستند؟ بندورا و همکاران (۱۹۸۶ و ۱۹۷۷، به نقل از شولتز، ترجمه کریمی و همکاران، ۱۳۷۸) سه عامل را شناسایی کردهاند که میتوانند الگو گیری را تحت تأثیر قرار دهند. ویژگیهای مشاهدهکننده و پیامهای پاداش بخش مربوط به رفتار.
۵-۲-۲ مراحل رشد خود کارآمدی (به نقل از شولتز و شولتز، ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۳)
این مراحل عبارتاند از: ۱- کودکی ۲- نوجوانی ۳- بزرگسالی ۴- پیری که در اینجا به شرح هر یک میپردازیم:
۲-۵-۲-۲ کودکی
کارایی شخصی به تدریج رشد میکند. زمانی که کودکان میکوستند بر محیط فیزیکی و اجتماعیشان اعمال نفوذ کنند، پرورش کارایی شخصی را آغاز مینمایند. آنها آموختن تواناییهایشان مثل مهارت جسمانی، مهارت اجتماعی و توانایی زبان را آغاز مینمایند. آنها آموختن تواناییهایشان مثل مهارت جسمانی، مهارت اجتماعی و توانایی زبان را آغاز میکنند. این تواناییها تقریباً به طور مستمر بهکاربرده میشوند و عمدتاً از طریق تاثیرشان بر والدین، و محیط عمل میکنند. به صورت ایده آل، والدین به فعالیتها و تلاشهای کودک خود برای برقراری رابطه پاسخ میدهند و محیط تحریککنندهای را فراهم میآورند و اجازهی آزادی رشد کاوش را به کودک میدهند.
این تجارب اولیه کارایی سازه برای پسرها و دخترها فرق میکنند. بررسیها نشان دادهاند که مردان دارای کارایی شخصی زیاد به هنگام کودکی روابط گرمی با پدران خود داشتهاند. مادران آنها متوقع تر از پدرانشان بوده و سطوح بالای عملکرد و موفقیت را انتظار داشتند در مقابل، زنان دارای کارایی شخصی زیاد به هنگام کودکی برای سطوح بالای موفقیت از جانب پدر تحت فشار بوده (اشنی ویناد[۱]، ۱۹۹۵، نقل از زمانی، ۱۳۸۵).
زمانی که دنیای کودک تأثیر همشیرها، همسالان و بزرگسالان دیگر را میپذیرد، تأثیر والدین که در سالهای دوران کودکی بسیار مهم بودند، کاهش مییابد. معلمان از طریق تاثیرشان بر رشد تواناییهای شناختی مهارتهای مسئله گشایی که برای عملکرد کارآمد بزرگسالی حیاتی هستند، بر قضاوتهای کارایی شخصی اثر میگذارند.
[۱] Ashny Vynad