نوشته شده توسط : admin

۲-۲-۲ تاریخچه افسردگی

افسردگی از زمان­های بسیار دور در نوشته­ها آمده و توصیف­هایی از آنچه ما امروزه اختلالات خلفی می خوانیم در بسیاری از مدارک طبی قدیم وجود دارد. داستان «عهد تحقیق» شاه سائون و داستان خودکشی آژاکس در ایلیا هومر، هر دو یک سندرم افسردگی را توصیف کرده­اند حدود ۴۵۰ سال قبل از میلاد، بقراط اصطلاح ملانکولی را برای توصیف اختلالات روانی بکار برد. در حدود ۱۰۰ سال قبل از میلاد کورفلیسوس سلسوس[۱]در کتاب دمیدیسینا[۲] افسردگی را ناشی از صفرای سیاه معرفی نمود. این اصطلاح را پزشکان دیگر از جمله جالینوس (۱۲۹- تا ۹۹ بعد از میلاد) نیز بکار بردند، همین­طور الکساندر تراز از قرن ۶ در قرون وسطی طبابت در ممالک اسلامی رونق داشت و رازی و ابن سینا و پزشک بهبودی سمینونه ملانکولی را بیماری مشخص تلقی می­نمودند ملانکولی را هنرمندان بزرگ زمان نیز مجسم کرده­اند.

در سال ۱۶۸۶، بونه نوعی بیماری روانی توصیف نمود و آن را لنکسولیکوس مانیاکام[۳] نامید. در سال ۱۸۵۴ ژول فالره حالتی را توصیف نموده و آن را جنون ادواری نامید. چنین بیمارانی متناوباً حالات خلقی افسردگی را تجربه می­کنند. تقریباً در همان زمان یک روان­پزشک فرانسوی بنام ژول بایاژره جنون دو شکلی را شرح داد که در آن بیمار دچار افسردگی عمیقی می­شود که به حالت بهت­افتاده و بالاخره از آن بهبود می­یابد (مهریار،۱۳۷۳،ص۹۹).

در سال ۱۸۸۲، کارل کالبام روان­پزشک آلمانی، با استفاده از اصطلاح «سایکوتایمی[۴]» مانی و افسردگی را مراحل مختلف یک بیماری توصیف نموده است.

اصل کریپلین[۵] در سال ۱۸۹۶، براساس معلومات روان­پزشکان فرانسوی و آلمانی مفهوم بیماری مانیک دپرسیو را شرح داد که شامل ملاک­های تشخیصی است که امروزه روان­پزشکان برای تشخیص این بیماری از آن­ها استفاده می­کنند. کریپلین نوع خاص از افسردگی را نیز شرح داد که پس از یائسگی در زن­ها و اواخر بزرگ­سالی در مردها شروع می­شود و بعداً با افسردگی رجعت معروف شده از آن به بعد یکی از معادل­های اختلال خلقی شمرده می­شود بقراط در چهار قرن پیش از میلاد از رابطه «مانی و افسردگی» به طور مشروح بحث نمود. همچنین آرتویس پزشک قانونی در ابتدای قرن اول میلادی دریافت که مانی و افسردگی که بعضی از اوقات در یک فرد رخ می­نماید به­نظر می­رسد که از یک اختلال ریشه می­گیرند. گرچه قرن­هاست که این اختلال توسط دانشمندان مورد توجه دقیق و امکان نظر واقع شده است ولی هنوز این افراط­های ناتوان­کننده خلقی به­صورت یک راز باقی مانده است در خلال عصر طلایی یونان پیشرفت قابل توجهی در فهم درمان بیماری­های روانی به­وقوع پیوست (طریقتی،۱۳۶۷،ص ۱۰۲).

بقراط (۳۵۷-۴۶۰ پیش از میلاد) پزشک بزرگ یونان که «پدر پزشکی جدید» نامیده شده است مداخله خدایان و دیوها در ایجاد بیماری­ها را رد کرد. براساس نظریه بدنی علت بیماری­های روانی اختلال در اعضا مختلف بدن به خصوص مغز بود. بقراط معتقد بود که مغز فرمانده بدن است و بیماری­های روانی مربوط به اختلال روانی در آن است.

همچنین بقراط علت اختلالات روانی را عدم تعادل فرآورده­های مزاجی (صفرا- سودا- خون- بلغم) می دانست. او مغز را مهمترین عضو بدن و تعبیر­کننده آگاهی توصیف می­کرد پیش از او مصریان قلب را حمل حیات روانی و هیجانی می­دانسته­اند. بقراط و پیروان وی به­دلیل تشخیص و درمان بیماری­های روانی شهرت ویژه­ای یافتند. بقراط تأکید نمود که اختلالات روانی علل طبیعی داشته و مثل سایر بیماری­ها مستلزم درمانند. روش­های درمانی وی شامل استراحت کردن، حمام گرفتن – رژیم غذایی خاص بود.

[۱]–  cornelius

[۲] Demedicina by Alexander lf Trelles

[۳] Lanxholicus Maniacome

[۴] Sycotaimi

[۵] Criplin

 

متن کامل پایان نامه





لینک بالا اشتباه است

برای دانلود متن کامل اینجا کلیک کنید

       
:: بازدید از این مطلب : 905
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 مرداد 1395 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: