۱-۶- تعریف مفهومیو عملیاتی متغیرها
انگیزه پیشرفت
تعریف مفهومی: گیج و برلاینر (۱۹۹۲) انگیزه پیشرفت را به صورت میل یا علاقه به موفقیت کلی یا موفقیت در یک فعالیت خاص تعریف کردهاند. موری، انگیزه پیشرفت را این گونه تعریف کرد: به نتیجه رساندن کار دشوار، دست کاری یا سازمان دادن اشیاء، افراد و عقاید، چیره شده بر موانع، دست یابی به معیار عالی، رقابت با دیگران و پیش افتادن از آنها (شولتز و شولتز، ۱۹۹۸؛ ترجمه سید محمدی، ۱۳۸۴).
تعریف عملیاتی: انگیزه پیشرفت در این پژوهش به وسیله پرسشنامه انگیزه پیشرفت[۱] که توسط هرمانز[۲] (۱۹۷۰) ساخته شده استفاده میشود.
تعریف مفهومیخلاقیت
گیلفورد (۱۹۵۰) معتقد است خلاقیت مجموعه ای از تواناییها و خصیصه هاست که موجب تفکر خلاق میشود. ورنون[۳] (۱۹۸۹) خلاقیت را توانایی شخص در ایجاد ایده، نظریه ها، بینشها یا اشیای جدید و بازسازی در علوم و سایر زمینهها میداند که بوسیله متخصصان به عنوان پدیده ای ابتکاری و از لحاظ علمی، زیبا شناسی، فناوری و اجتماعی با ارزش قلمداد میشود. سیمونتون[۴](۲۰۰۳)خلاقیت را توانایی تولید ایدههای اصلی و سازگارانه میداند. معمولاً برای خلاقیت چهار بعد در نظر گرفته میشود که عبارتند از :
- سیالی: در این بعد فکر درگیر عقایدی است که در یک حیطه خاص ذهنی و فکری شامل تعدادی جواب و عقیده ممکن است. بنابراین، بیشترین ایده وبیشترین تداعی صرف نظر از صحت آنها مورد نظر است.
- انعطاف پذیری : فردی که دارای ویژگی انعطاف پذیری است همیشه راههای گوناگون را مورد آزمایش قرار میدهد، اگر آجری به او نشان دهند میتواند کاربردهای مختلفی برای آن پیشنهاد میکند. وی غالباً به کاربردهای غیر معمول چیزها میاندیشد. فرد خلاق در صورت تغییرشکل و یا مطرح کردن آن از بعدی دیگر، قدرت و توانایی لازم را برای تغییر در جهت فکر خود دارد.
- بسط: آفرینشگری تنها شامل ابداع نیست، بلکه در برگیرنده ابداعی است که به صورت موفقیتی خلاق تحقق مییابد. از این رو، آفرینشگر نه تنها دارای ایدههای تازه است، بلکه آنها را تعقیب نیز میکند.
- ابتکار(اصالت)یا تازگی: ابتکار از وسیع ترین ویژ گیهای آدمیاست. این ویژگی دربرگیرنده تواناییهایی مانند: ابراز عقیده، رهیابی و استفاده از چیزها یا موقعیتها به روش غیر معمول است. این وسعت نظر در آفرینشگری صحبت از ابتکار را در قالب اصطلاحات ویژه دشوار میسازد.
[۱]. Achievement Montivation Ouestionnaire
[۲]. Hermans
[۳]. Werneun
[۴]. Simonton