۲-۱-۱-۱- تعاریف کیفیت زندگی
نظریهپردازان مختلف، تعاریف متفاوتی از کیفیت زندگی را ارائه کردهاند. مثلا، تستا و سیمونسون[۱] (۱۹۹۶) معتقدند کیفیت زندگی به زمینههای جسمی، روانشناختی و اجتماعی ارتباط دارد و تحت تاثیر تجارب، اعتقادات، انتظارات و ادراکات فرد است. هر یک از این زمینه ها را در دو بعد عینی و ذهنی میتوان ارزیابی کرد. از نظر گروه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی[۲] (۱۹۹۳)، کیفیت زندگی عبارت است از ادراک فردی از وضعیت زندگی در متن نظامهای فرهنگی و ارزشی جامعه و در ارتباط با اهداف، انتظارات، استانداردها، علایق، و نگرانیهای فرد. به عبارت دیگر، کیفیت زندگی یعنی رضایت ذهنی فرد از وضعیت زندگیاش در یک بافت فرهنگی و ارزشی جامعه، که با اهداف، انتظارات، استانداردها، علایق او در ارتباطاند. مکگرگور[۳] (۱۹۹۸) بیان میکند کیفیت زندگی بیانگر میزان برخورداری فرد؛ البته نه فقط برخورداری از چیزهایی که به دست آورده بلکه از تمام گزینههایی که فرصت انتخاب آنها را دارد به معنای کیفیت زندگی است. به بیان دیگر، کیفیت زندگی به آزادی برای رسیدن و نرسیدن به موفقیت و آگاهی از فرصتهایی واقعی وابسته است که فرد در مقایسه با دیگران در اختیار دارد. بورثویک ـ دافی[۴] (۱۹۹۲) با جمع بندی تعاریف گذشته سه منظر به کیفیت زندگی ارائه داده است:
الف) کیفیت زندگی به عنوان شرایط زندگی فرد
ب) کیفیت زندگی به عنوان رضایت فرد از شرایط زندگی خود
ج) کیفیت زندگی به عنوان ترکیب شرایط و رضایت فرد از زندگی
[۱] – Testa & Simonson
[۲] – WHOQOL Group
[۳] – MacGregor
[۴] – Borthwick-Duffy