موقعیت و اهمیت سرزمین فلسطین :
فلسطین سرزمینی با تمدن کهن است که با موقعیت جغرافیایی ممتاز و خاکی پر محصول در منطقه مهم خاورمیانه، واقع شده است. این امتیازات ویژه سبب گشته تا این سرزمین مورد طمع قومی واقع شود که خود را مستحق بهره بردن از هر امتیاز و موقعیت مثبتی می داند و غیر از خود، وجود و رشد و نمو هیچ تمدنی را بر نمی تابد.
مهدادیان توجیدی بزرگ تاریخی و محل تلاقی تمدنهاست، سرزمین پر برکت و زیبایی که از لحاظ سوق الجیشی، سیاحتی و دینی یکی از مهمترین نقاط زمین است که در منتهی الیه غرب قاره آسیا واقع است. فلسطین علاوه بر جایگاه دینی که مهد انبیاء و آئین های آسمانی است به دلیل قرار گرفتن در مرکز جهان عرب و در حاشیه دریای مدیترانه و نیز در قرار گرفتن در سه راهی سه قاره آسیا، اروپاو افریقا اهمیت ویژه ای دارد. قرار گرفتن فلسطین در میان تمدنهای متخاصم کهن و قرار گرفتن در مسیر جنگلها و تجارت از یک سو و تشدید درگیری نیروهای مهاجم برای تسلط و تصرف آن از سوی دیگر اهمیت و حساسیت آن را دو چندان کرده است.
۱-۱- اهمیت سرزمین فلسطین:
تاریخ سرزمین فلسطین تاریخ عبرت آموزی است. به جرات میتوان ادعا کرد که کمتر نقطهای را در جهان پیدا کرد که شاهد این گونه وقایع و حوادث تاثیر گذار بر حیات انسانها بوده باشد. فلسطین سرزمین پیامبران بزرگ الهی است. سرزمین وحی است، سرزمین نوح و ابراهیم و موسی و عیسی است. معراج پیامبر بزرگ اسلام. نویسندگان تاریخ خاورمیانه، فلسطین را (( چهاراه جهان )) از آغاز نام نهادهاند. بزرگ راهی که در طول تاریخ ۵۰۰۰ ساله اش بزرگراه و معبر اقوام و ملل مختلف بوده است. تاریخ فلسطین نشان می دهد هر ملتی که قدرتی به هم زده به تسخیر این چهار راه استراتژیک اقدام نموده، چند صباحی حاکمیت خود را بر آن تحمیل کرده و سپس جای خود را به دیگری سپرده است به گونهای که نوشتهاند بیت المقدس در طول تاریخ ۱۷ بار مورد محاصره قرار گرفته و چندین بار با خاک یکسان گشته و مردم آن از دم شمشیر گذشتهاند[۱]. به عبارت دیگر، سرزمین فلسطین از قدیم الایام همواره هم از نظر ایدئولوژیکی و اعتقادی نزد صاحبان ادیان بزرگ الهی مورد توجه، تکریم و تقدیس بوده است. هم از نظر جغرافیایی سیاسی و موقعیت سوق الجیشی ، نزد قدرتمندان و فاتحان بزرگ تاریخ، حائز اهمیت خاص بوده است. بنابراین این آمد و شدهای قدرت های خارجی نمی تواند بر حق مالکیت در حاکمیت ساکنان اولیه و اصلی این سرزمین خدشه ای ایجاد کند. زیرا زور و اعمال قدرت ایجاد حق نمیکند. فلسطین با مساحتی در حدود ۲۷۰۰۹ کیلومتر مربع در غرب قاره آسیا، میان دو خط عرضی « /۳۰/ ۰۲۹ و /۱۵/ ۰۳۳ » و دو خط طولی « /۱۵/ ۰۳۴ و /۴/ ۰۳۵ » شرق گرینویچ قرار دارد. فلسطین از غرب به دریای مدیترانه، از شرق به سوریه و اردن، از شمال به لبنان و سوریه و از جنوب به شبه جزیره سینا و خلیج عقبه محدود است.
شواهد قابل اعتماد این واقعیت را نشان می دهدکه تمدن در فلسطین سابقه ده هزار ساله دارد. قدمت « اریحا » قدیمیترین شهر بارودار، از نظر علمی به هفت هزار سال قبل از میلاد میرسد. اولین ساکنان شناخته شده در فلسطین کنعانیان بودند. اولین نامگذاری کشور به وسیله کنعانیان صورت گرفت. تورات نیز در سفر اعداد آن را « سرزمین کنعان » و در سفر خروج آن را « زمین کنعان » می نامیدند. کنعانیها بودند که شهر اورشیلم (بیت المقدس) را بنا نهادند.« ژرفوس » می گوید : بانی این شهر شاهزاده ای از کنعان بود. وی نام این شهر را از « سهالیم » به « اورشیلم » تبدیل نمود.
در سه هزار و پانصد سال قبل از میلاد برخی آثار و نشانه های وجود فلسطین به عنوان یک ملت وجود داشته است. ریشه های ملت فلسطین که به بیش از پنج هزار سال قبل بر می گردد از نسل کنعانیان و فلسطینی ها بوده اند. در طول تاریخ فلسطینی ها مورد تاخت و تاز اقوام مختلف قرار گرفته اند. از جمله توسط، سریانیها، بابلیها، پارسها، یونانیها، رومیها، مسلمانان، صلیبیون و ترکها که به صورت موفقیتآمیزی حاکم فلسطین شدند.
عبرانیها حدود ۷۰۰ سال بعد از قبایل عرب، یعنی در حدود ۱۸۰۰ قبل از میلاد به همراه حضرت ابراهیم (ع) از شهر اورمرکز کلدانیها در عراق به ارض کنعان فلسطین مهاجرت کردند. آنچه تا اینجا بیان شد اجمالی از تاریخ کهن فلسطین بود. اما تاریخ معاصر فلسطین از سال ۱۹۱۸ و بدنبال پایان جنگ جهانی اول و شکست امپراتوری عثمانی و تجزیه ارضی این امپراتوری آغاز شده و تاکنون ادامه دارد. یک سال قبل از آن در دوم نوامبر۱۹۱۷ آرتور جیمز بالفور، وزیر امور خارجه بریتانیا، خطاب به لردروچیلد نوشت : دولت انگلستان تاسیس وطن ملی برای یهودیان را در فلسطین با نظر موافق تلقی می کند و برای رسیدن به این هدف مساعی حسنه خود را به کار خواهد برد، مشروط بر اینکه هیچ نوع اقدامی که به حقوق ملی و مذهبی جماعات غیر یهودی در فلسطین و یا به حقوق و موقعیت سیاسی یهودیان در کشورهای دیگر لطمه زند انجام نگیرد[۲] .
این نامه به اعلامیه بالفور معروف شد. در سال ۱۹۱۹ پس از تشکیل جامعه ملل و تدوین میثاق آن، نظام نمایندگی به موجب ماده ۲۲ میثاق جامعه ملل بوجود آمد. سرزمین های تحت نمایندگی به میزان رشد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مردم آنها به سه دسته تقسیم شدند. دسته نخست که گروه A نام گرفت، از حیث میزان رشد سیاسی و اجتماعی و فرهنگی مردم آن رتبه اول را داشت. بدین معنی که تا آنجا رشد یافته بودند که امکان داشت بطور موقت آن ها را به عنوان ملل مستقل شناسایی نمود. سرزمین های متعلق به این گروه آنهایی بودند که از امپراتوری عثمانی جدا شدند. فلسطین به این دسته تعلق داشت. متعاقباً دراجرای حکم ماده ۲۲ میثاق جامعه ملل، نظام نمایندگی برای فلسطین بوجود آمد و منشور آن تدوین گردید. دولت انگلیس به سبب تعهدی که قبلاً به موجب اعلامیه وزیر خارجه خود (بالفور) در قبال یهودیان، دال برایجاد کانون ملی یهود در فلسطین به عهده داشت، آن اعلامیه را در حکم نمایندگی گنجاند. در ۲۴ژانویه ۱۹۲۲ حکم نمایندگی فلسطین بوسیله شورای جامعه ملل تصویب شد. از این زمان دولت انگلیس وظیفه نمایندگی فلسطین را به عهده گرفت. سیاست دولت بریتانیا اصولاً در جهت آن بود که مهاجرت یهودیان به فلسطین را آزاد وارانه تسهیل نماید. ماده ۴ منشور نمایندگی به تشکیل سازمان مشورتی یهود که در حوزه اجرایی مقامات نمایندگی فعالیت داشته باشد، تصریح می نمود و ماده ۶ آن به دخالت این سازمان در امر مهاجرت اشاره می کرد. سازمان صهیونیستی مذکور، برای انجام ماموریت اخیر، در ۱۹۲۹ آژانس یهود و شبکه های مالی مختلفی را بوجود آورد که کارشان خرید زمین در فلسطین برای اسکان مهاجران بود. در ۱۹۳۹ یهودیان فلسطین بالغ بر ۴۰۰ هزار نفر می شدند. تل آویو که در ۱۹۱۴ قصبهای با ۲۰۰ نفر جمعیت بود، به صورت یک شهر ۱۵۰ هزار نفری درآمد. اعراب که به خشم آمده بودند، یهودیان را مهاجم تلقی میکردند و حاضر نبودند در تشکیلاتی دو جانبه که بریتانیا به آنان پیشنهاد کرده بود شرکت نمایند. در ۱۹۲۹ بر سر دیوار ندبه به جان یکدیگر افتادند و در ۱۹۳۶ اغتشاشاتی سهمگین به وجود آمد. دولت نماینده که نتوانسته بود کشوری دو ملیتی بنیان نهد، از ۱۹۳۶ نقشه تقسیم این سرزمین را کشید و سرانجام آن را به کمیسیون نمایندگی ارائه نمود. در آستانه جنگ (دوم جهانی ) دولت بریتانیا تدابیری جدی جهت محدود نمودن مهاجرت ( یهودیان ) به فلسطین اتخاذ نمود. اما از ۱۹۴۵ به بعد، گروههای یهودی، سیاست زور و ترور را پیشه کردند. پس از شکست کنفرانس ژانویه ۱۹۴۷ لندن در مورد تقسیم فلسطین و مقابله با ترور، بریتانیا که دیگر قادر به اداره فلسطین نبود از سازمان ملل درخواست نمود که مساله فلسطین را در دستور اجلاس آینده مجمع عمومی بگذارد و در سپتامبر ۱۹۴۷ بر آن شد تا فلسطین را از قوای خود تخلیه نماید. نیروهای انگلیس در ۱۵ مه ۱۹۴۸ خاک فلسطین را ترک گفتند. مجمع عمومی در ۲۹ نوامبر ۱۹۴۷ طرح تقسیم فلسطین را تصویب نمود.[۳] از سال ۱۹۴۷ و به دنبال تصویب طرح تقسیم فلسطین در مجمع عمومی، سازمان ملل متحد عملاً حل مسئله فلسطین را به عهده گرفته و دنبال نمود که تا کنون نیز ادامه دارد. در سال ۱۹۴۷ اولین جنگ اعراب و اسرائیل روی داد و پس از آن جنگ های دیگر در سالهای ۱۹۵۶، ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ بین اعراب و اسرائیل اتفاق افتاد. در سال ۱۹۷۸ با انعقاد قرارداد کمپ دیوید بین مصر و اسرائیل، ترتیبات مربوط به وضعیت خودگردانی در کرانه غربی رود اردن و نوارغزه در نظر گرفته شد. شورای امنیت در سال ۱۹۷۸ قطعنامه ۶۰۵ را تصویب کرد که به موجب آن فلسطینی ها به عنوان یک ملت و کرانه غربی و نوار غزه به عنوان سرزمین های فلسطین شناخته شدند. در ۱۵ نوامبر ۱۹۸۸ شورای ملی فلسطین در الجزایر، اعلامیه تشکیل دولت فلسطین را با مرکزیت قدس شریف صادر کرد. پس از پایان جنگ خلیج فارس در سال ۱۹۹۱، جیمز بیکر وزیر امور خارجه آمریکا، در چهارچوب نظم نوین جهانی، پیشنهاد گردهمایی برای یک کنفرانس منطقه ای برای صلح در خاورمیانه را با شرکت اسرائیل و دولتهای اردن، سوریه و لبنان و فلسطینی ها، تحت ریاست آمریکا و شوروی مطرح کرد. بدنبال آن کنفرانس مادرید از ۳۰ اکتبر تا اول نوامبر ۱۹۹۱ تشکیل شد. نهایتاً پس از چند جلسه مذاکره دو جانبه بصورت پنهانی از سال ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۳، در ۱۳ سپتامبر ۱۹۹۳، اعلامیه اصول خودگردانی معروف به (اسلو ۱) در واشنگتن امضاء گردید. بدنبال آن پس از چند توافقنامه و پروتکل دیگر توافقنامه افزایش حدود خودگردانی در کرانه غربی و نوار غزه در سال ۱۹۹۵ امضاء گردید. این توافقنامه به (اسلو۲) شهرت یافت. بدین ترتیب با امضاء اعلامیه اصول خودگردانی (اسلو۱) و توافقنامههای بعدی، حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین که به موجب قطعنامه تقسیم( ) مجمع عمومی و قبل از آن طبق ماده ۲۲ میثاق جامعه ملل و منشور نمایندگی فلسطین به رسمیت شناخته شده بود، شکلی بدیع پیدا نموده و در قالب توافقنامه های دو جانبه تجلی یافت.
حاصل این تحول در مفهوم حق تعیین سرنوشت ملت فلسطین، ظهور پدیده ای نو و بدیع در جامعه بینالمللی بود، آری، دولت خودگردان فلسطین ابتدا در اسناد و سپس با واگذاری پاره ای از اختیارات و مسئولیتها از حکومت نظامی و دوائر مدنی اسرائیل به اقتدار فلسطینی و سپس شورای فلسطینی، در عمل به وجود آمد.
حال آنچه در این تحقیق به عنوان فرضیه یا به عبارتی طرح مسئله، مورد نظر است بررسی ماهیت حقوقی شناسایی کشور فلسطین، از دیدگاه حقوق بین الملل خواهد بود. به علاوه همانطور که میدانیم هر تحقیق علمی ابتدا با یک پیش فرض آغاز شده و سپس آن فرضیه مورد آزمون قرار می گیرد و نهایتاً نتیجهای بدنبال آن حاصل می آید. این روند منطقی مطالعه مسئله در هر تحقیق علمی نیاز است، چه اگر محقق بدان پشت کند نه تنها از سوی منتقدین نکته سنج بر او خرده گرفته می شود،بلکه در رسیدن به هدف خویش ناکام خواهد ماند. با این وجود نبایستی از فواید هر مطالعه یا تحقیق غافل شد. به همین سبب این تحقیق نیز مانند هر تحقیق دیگر ضمن اینکه به رعایت سیرمنطقی پیشگفته محتاج است، از فوایدی نیز باید برخوردار باشد که آن شناخت روند شناسایی کشور و بررسی عناصر تشکیل دهنده این پدیده بدیع خواهد بود. لذا این مساله در دو فصل تحت عناوین : شناخت تاریخچه فلسطین با محوریت شناسایی پیدایش کیان صهیونیستی در سرزمین فلسطین و شرایط گذشته آن را از نگاه منشور ملل متحد بررسی کرده و سپس شرایط سرزمین فلسطین، نظام قیمومت، عملکرد قیم و سرانجام قطعنامه ۱۸۱ مجمع سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۷و شناسایی کشور فلسطین بر اساس اصول و مقررات حقوق بین الملل، مورد مطالعه و بررسی قرار خواهد گرفت.
متن فوق تکه ای از این پایان نامه بود
برای دیدن جزییات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:
لینک بالا اشتباه است
:: بازدید از این مطلب : 430
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0