نتیجه گیری
به طورکلی مدیریت دانش همان سازماندهی دانسته ها است. یعنی تلاش برای به دست آوردن دانش مورد نیاز، اشتراک اطلاعات در داخل یک سازمان و تاکید بر تقویت حافظه سازمانی به منظور بهبود روند تصمیم گیری، افزایش تولید و تشویق افراد به نوآوری در سازمان. درقلب مدیریت دانش باید نوآوری را جستجو کرد، زیرا مزیت رقابتی پایدار در نوآوری پنهان است. لذا سازمان باید جوی را به وجود آورد که تبادل آشکار دانش و نوآوری درآن مورد تأکید قرار گیرد به گونه ای که کارکنان تمایل بیشتری برای تبادل دانش نوین خود با یکدیگر و نیزکاربرد آن داشته باشند (دهقان نجم،۱۳۸۸). با پیشرفت روز افزون دانش و فناوری و جریان گسترده اطلاعات، امروزه جامعه ما نیازمند پرورش انسانهایی است که بتوانند با روشی خلاقانه با مشکلات روبرو شده و به حل آنها بپردازند. با این رویکرد نیاز به آموزش و تقویت خلاقیت و ایجاد افکار نو برای رسیدن به جامعهای شکوفا از اهمیت خاصی برخوردار است. افزایش خلاقیت در سازمان ها میتواند به ارتقای کمیت و کیفیت خدمات، کاهش هزینهها، جلوگیری از اتلاف منابع، کاهش بروکراسی و بالتبع افزایش کارایی و بهرهوری، و ایجاد انگیزه و رضایت شغلی در کارکنان منجر گردد. به بهرهجویی از نتایج پژوهشهای انجام شده در سازمانهای مطالعاتی و تحقیقاتی در زمینه نوآوری و خلاقیت (با توجه به آنکه ستادههای آن بخشی از نهادههای اثربخش دیگر سازمانها هستند) خواهیم توانست به طریقی کارآ و اثر بخش به اهداف تحقیقی خود و سازمان و جامعهای توسعه یافته و پیشرو داشته باشیم(علیرضایی و تولایی، ۱۳۸۷).
۲-۲۲-پیشینه تحقیق
۲-۲۲-۱- مطالعات داخلی
ابراهیمی(۱۳۹۲) در مقالهای تحت عنوان “مدیریت دانش در سازمانهای دولتی و غیر دولتی “به این نتیجه رسده است که در عصر اطلاعات، برای حضور مستمر و پایدار سازمان ها در دنیای تجارت و رقابت حضور مستمر وپایدار باید حول محور علم و دانش فعالیت کنند. لذا بیش از هرچیز کارکنان به عنوان صاحبان دانش و مهمترین سرمایه سازمان ها مورد توجه قراردارند. مدیریت دانش همانند ابزاری که دانش کنونی را جمع آوری نموده نظم داده و در مجموع سازمان پراکنده نماید، اهمیت یافته است. مدیریت دانش میتواند بایکپارچه سازی سرمایه های دانشی سازمان های دولتی و بخش خصوصی و با تأثیر گذاری بر مدیران وتصمیم گیران از طریق باز طراحی فرایندها، تولید دانش جدید و تبدیل دانش ضمنی به صریح، زمینه ارتقای سطح فعالیت ها و رسیدن به اهداف مورد نظر را به همراه داشته باشد.
رادفرو همکاران (۱۳۹۲) در مقاله ای تحت عنوان “ارزیابی میزان بهبود عملکرهای مالی سازمان با پیاده سازی سیستم مدیریت دانش” نتایج تحقیقات خود را این طور بیان کرده اند که امروزه شرکت های دانش بنیان تبدیل به قدرتمند ترین و موفق ترین شرکت های جهان گشتهاند، از این رو، داشتن سیستم مدیریت دانش تبدیل به یکی از برنامه های استراتژیک سازمان ها گردیده است. با توجه به شرایط نامطلوب اقتصادی که در دهه اخیر بر جهان حاکم گشته است، بسیاری از سازمان ها به دنبال راهی برای کاهش هزینهها و بهبود عملگرهای مالی خود هستند. از طریق بهبود عملگرهای مالی میتوان نتیجه عملکرد سازمان رابرآورد نمود و برای ادامه حیات آن برنامه ریزی کرد. در این میان مدیریت دانش به عنوان یک عامل اساسی درکاهش دوباره کاری ها و بهبود عملگرهای مالی شناسایی گردید. هدف از تحقیق آنها سنجش میزان تاثیر پیاده سازی مدیریت دانش بر بهبود عملگرهای مالی در یک شرکت تولیدی خصوصی بود. در ابتدا از طریق مصاحبه با کارشناسان مالی سازمان و مطالعه تحقیقات پیشین شاخص های موثر شناسایی و پرسشنامه ای تدوین و بین نمونه پخش گردید. به منظور تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده، از رگرسیون چند متغیره و آزمون معادلات ساختاری، تحلیل عاملی اکتشافی و تائیدی استفاده شد. نتایج حاکی از این است که با پیاده سازی مدیریت دانش، سازمان پذیرنده سیستم مدیریت دانش، قادر خواهد بود میزان عملگرهای مالی خود را تا میزان ۷۵ درصد بهبود بخشد و از این طریق فشارهای اقتصادی ناشی از تحریم را تعدیل نماید.
صادقی و همکاران (۱۳۹۰) مقاله ای تحت عنوان” تحلیل مدل عوامل سازمانی، فردی و گروهی موثر بر توسعه نوآوری در سازمانهای تحقیقاتی و فن آور”ارائه دادند مقاله آنها تحقیقی میدانی بود. هدف اصلی آن شناسایی و تبیین عوامل سازمانی، فردی و گروهی موثربر توسعه نوآوری در سازمان های تحقیقاتی و فن آور کشور در قالب ارائه و آزمون یک الگو ی جامع و یکپارچه می باشد. جامعه آماری تحقیق آنها، سازمان های تحقیقاتی و فن آور کشور است که تعداد ۳۱۲ نفر از مدیران و پژوهشگران آنها به عنوان نمونه انتخاب شدند. تحقیقی که آنها انجام دادند یک پژوهش کمی و از نوع تحقیقات توصیفی است که از حیث ارتباط بین متغیرها از نوع همبستگی و به طور مشخص مبتنی بر مدل سازی معادلات ساختاری می باشد. پایایی ابزار تحقیق با استفاده از آلفای کرونباخ معادل ۰٫۹۳ محاسبه شده است. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات، ابتدا قابل قبول بودن مدل نظری از طریق نرم افزارLISREL بررسی گردید و نتایج نشان داد مدل برای جامعه آماری قابل استفاده می باشد. همچنین نتایج تحقیق آنان نشان دادعوامل سازمانی (شامل مؤلفه های ساختار سازمانی، یادگیری، رهبری، استراتژی، فرهنگ سازما نی، سیستم پاداش و مشارکت کارکنان ) بیشترین تأثیرگذاری بر توسعه نوآوری این گونه سازمان ها را داشته و در کنارآن به ترتیب عوامل گروهی (شامل مؤلفه های ارتباطات، ترکیب، انسجام و اندازه گروه ) و عوامل فردی (شامل مؤلفه های مهارت و توانایی فردی، ویژگی های شخصیتی، انگیزش) نیز بر روی توسعه نوآور ی درسازمان های تحقیقاتی و فن آور موثر می باشد.
متن فوق تکه ای از این پایان نامه بود
برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:
متن کامل