اهمیت فرهنگ سازمانی
فرهنگ می تواند به مثابه پدیده ای تلقی گردد که تمامی جنبه ها و اوقات ما را فرا گرفته است و مستمراً از طریق تعامل افراد با یکدیگر وضع و خلق می شود. (قوچانی و بدری زاده، ۱۳۹۰، ص ۸۲)
فرهنگ از جمله اصطلاحاتی است که بیان آن به طور واضح مشکل است اما هر فردی وقتی آن را حس می کند آن را به خوبی می شناسد، فرهنگ یک سازمان از طریق نظاره، ترتیب لوازم، آنچه اعضا درباره آن حرف می زنندو آنگونه که پوشیده اند و… قابل تشخیص است. (محمودی، ۱۳۸۴، ص ۳۹ )
فرهنگ نباید در خلاء دیده شود، زیرا آن کثرت گرا است و به طور فعال بین روابط اجتماعی مورد بحث و مجادله است. (جکسون، ۲۰۱۱، ص ۸۰)
فرهنگ سازمان رفتار اعضای سازمان را تحت تاثیر قرار داده، و رفتارهای حامی استراتژی سازمان را تشویق می کند. فرهنگ سازمانی رابطه بین رفتار فردی و عملکرد را تحت تاثیر قرار خواهد داد. (هوانگ، ۲۰۱۲، ص ۱۸۲۵)
سازمان های اثربخش دارای فرهنگ های قوی به همراه یکدسته ارزش های مشترک هستند. اما اینکه آیا فرهنگ های قوی تر اثربخشی بیشتری را موجب می شوند یا خیر بستگی به سازگاری و تناسب محتوای واقعی فرهنگ با شرایط محیطی سازمان دارد. یک فرهنگ قوی و نوآور با یک محیط پویا به خوبی سازگاری پیدا می کند. پروفسور دن دنیسون در یک پروژه تحقیقاتی خود به این نتیجه رسید که با توجه به روابط بین خواسته های محیط و فرهنگ و نیز راهبردهای سازمان چهارنوع فرهنگ می تواند شکل بگیرد: سازگاری، مشارکتی، باثبات و رسالتی. (سرداری، ۱۳۸۳، ص ۴۶)
سازمان ها مثل افراد دارای شخصیت می باشند و لذا قالب شخصیتی سازمان را فرهنگ سازمان گویند. به عبارت دیگر نسبت فرهنگ به سازمان مانند شخصیت است به فرد، بطور کلی فرهنگ سازمانی یک ادراک است که افراد از سازمان دارند. فرهنگ سازمانی چیزی است که در سازمان وجود دارد نه در افراد. آن صفات ویژه ای است که به سازمان اختصاص دارد و نمایانگر مشخصات معمول و ثابتی است که یک سازمان را از سازمان های دیگر متمایز می کند (آقاجانی و کجوری، ۱۳۸۳، ص۱۵۳).
اگرچه فرهنگ در تئوری کلاسیک مدیریت بطور مستقل کم تر مورد توجه قرار گرفته است، لیکن توجه به ارزش های حاکم بر افراد و سازمان واقعیتی بوده که از نگاه اندیشمندان پنهان مانده است. بطور مشخص نظریه نهضت روابط انسانی، مطالعات هاثورن و اندیشمندان رفتارگرا مقوله فرهنگ و ارزش های حاکم بر روابط کار در سازمان را پررنگ تر مطرح ساخته و بتدریج مقوله ای به نام فرهنگ سازمانی به یکی از مباحث مهم و قابل توجه در علم مدیریت، به خصوص مباحث رفتار سازمانی مبدل گردید. (سرداری، ۱۳۸۳، ص ۴۶)
فرهنگ سازمانی مشخصه ای بارز از هر سازمان است و شواهد بر آن است که فرهنگ های سازمانی مشخص بوده و سازمان ها را می توان از نظر فرهنگی از یکدیگر تمیز داد. از طرفی دیگر عوامل متعددی بر فرهنگ سازمانی مؤثر است در نتیجه فرهنگ های متعددی در سازمان های امروز ملاحظه می شود. عواملی نظیر نفوذهای بیرونی با پایگاه های گسترده ، ارزش های اجتماعی و عامل های ویژه سازمانی جزء عواملی هستند که بر فرهنگ سازمانی مؤثر بوده و تعدد فرهنگ های سازمانی امروزی را سبب شده است. لذا برای شناخت بیشتر و بهتر آنها، صاحب نظران مدیریت برای آن تقسیم بندی های متعددی ارائه کرده اند که بعضی از آنها در زیر آورده شده است . (مهربان، ۱۳۸۳، ص۴۵- ۴۳).
با توجه به اهمیت و تأثیر فرهنگ سازمانی، مدیران باید همواره بدنبال شناسایی متغیرها و توسعه فرهنگ سازمانی باشند تا از این طریق بر رفتار فردی کارکنان در سطح سازمان نیز تأثیر گذاشته، دستیابی به اهداف سازمان را برای خود و دیگران تسهیل نمایند. در نتیجه می توان گفت که مدیریت فرهنگ سازمانی یعنی شناخت و استفاده بهینه از فرهنگ موجود، تغییر یا تضعیف باورها و هنجارهای ناخواسته، تقویت باورها، ارزش ها، هنجارها خواسته و تثبیت فرهنگ مطلوب است (آقاجانی و کجوری، ۱۳۸۳،ص۱۵۹).